
به نام خدای خوبی ها ...
بازم مثل همیشه آخرین پناهگاه ما همین وب هست
دیگه کسی نمونده
از اون همه آدم توو نت و دنیای واقعی دیگه کسی نمونده
چقد دلم میخواد گوشی رو ور دارم به یکی اس بدم
به یکی زنگ بزنم یکم حرف بزنم شاید حال و هوام عوض شه
حداقل به کسایی که یه زمانی ( شایدم هنوز ) برامون خیلی عزیز بودن ( شایدم هستن )
اما
اما
اما...
واقعا روزگار یهو ورق خورد ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقدر به حوالی تنهایی نزدیک شده ام
که هیچ چیز
رعب انگیز نیست ...
واقعا
از هیچ حرفی نمیترسم
حتی از انکار خدایی که بازم موقع نوشتن حرفام اسمش رو میارم
خودمم نمیدونم
بدجور بلاتکلیفم
بدجور...
اونایی که رفتن گفتن تورو از دست دادیم
اما من توو این رفت و آمدها
خدامو از دست دادم
دین و ایمون نصفه و نیمم رو از دست دادم
چه اشتباه هایی کردم من
اشتباه هایی که هنوزم درس نگرفتم ازش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزای خوبی پشت این روزای من نیست
حــس میکنم احساسمو از دست دادم...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چقد این آهنگ ابی به موقع لو رفت
چقد به درد این موقع من میخوره :
از دست من میری ، از دست تو میرم
تو زنده می مونی ، مـــنم که میمیرم
تو رفتی از پیشم ، دنیامــــــو غم برداشت
برداشت ما از عشق ، با هم تفاوت داشت
این آخرین باره من ازت میخوام ، برگردی بـــه خونه
این آخرین باره من ازت میخوام ، عاقل شی دیوونه
انقد بزرگــــه تنهایـــیـــــــه این مـرد
که حتی توو دریا نمیشه غرقش کرد
من عاشق و خستم اینو نمیـفهمی
یه چیزو میدونم که خیلی به رحمی
همیشه میگفتی شاهی گدایی کن
ظالم بــــمون اما مظلوم نمایی کن
هر چی بــدی کردی پــــــــای من بنویس
نتیجه ی این عشق بازم مساوی نیس ...